درد کو تا دردوار خواهم رسيد

شاعر : عطار

خوت کو تا در رجا خواهم رسيددرد کو تا دردوار خواهم رسيد
پس چگونه در جزا خواهم رسيدچون تهي دستم ز علم و از عمل
من به سر يا من به پا خواهم رسيدبي سر و پاي است اين راه عظيم
گر به يک بانگ درا خواهم رسيددر چنين راهي قوي کاري بود
مي‌ندانم تا کجا خواهم رسيدمي‌روم پيوسته در قعر دلم
تا مگر در آشنا خواهم رسيدجان توان دادن درين درياي خون
من به گرداب بلا خواهم رسيدپي کسي بر آب دريا کي برد
گرچه من بر ناشتا خواهم رسيدهر دم اين دريا جهاني خلق خورد
من چنين جاهل کجا خواهم رسيدعلم در علم است اين درياي ژرف
آن زمان از روستا خواهم رسيدگر هزاران ساله علم آنجا برم
کز بقا بس مبتلا خواهم رسيدهيچ نتوان بردن آنجا جز فنا
واي بر من گر به پا خواهم رسيدهر که فاني شد درين دريا برست
گر رسم با خود خطا خواهم رسيدبيخودي است اينجا صواب هر دو کون
کي به درياي بقا خواهم رسيدشبنمي‌ام ذره‌اي دارم فنا
خوش بود گر در فنا خواهم رسيدبرنتابم اين فنا سختي کشم
زانچه بر الا بلا خواهم رسيدکي شود عطار الا لا شود